سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

بارالها ! دل های خاشعان شیفته توست، و راه های راغبانْ به سوی تو، هموار . [امام سجّاد علیه السلام ـ در زیارت امین اللّه ـ]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
یازده منهای یازده + سه شنبه 04 تیر 3 - 8:24 صبح

جنگ 33 روزه:
حمله سال 2006 اسرائیل به لبنان

جنگ 22 روزه:
حمله سال 2008 اسرائیل به غزه

جنگ 11 روزه:
حمله سال 2025 اسرائیل به ایران

جنگ بعدی چند روزه خواهد بود؟!
پایان...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
جنگ ناگزیر + جمعه 04 خرداد 30 - 11:1 صبح

داری از خیابان رد می‌شوی
یحیا و سینا را می‌بینی
سینا به شدت او را می‌زند
یحیا بر زمین افتاده و به خود می‌پیچد
صدای شکستن استخوان‌ها
مشت‌ها و لگدهای محکم سیناست که بر بدن نحیف یحیا فرود می‌آید
دو سه نفری دوره کرده نگاه می‌کنند
چند قلچماق درشت‌هیکل
یکی‌شان چوب‌دستی به سینا می‌دهد
پای یحیا را میان دو جدول جوی کنار خیابان قرار می‌دهد
محکم می‌زند
به‌قدری محکم
که صدای شکستن استخوان پا فضا را پر می‌کند
چوب هم می‌شکند
از شدت ضربه
دیگری میله آهنی به دست سینا می‌دهد
یحیا با ظاهری چون مردگان
جان بی‌جان خود را روی آسفالت می‌کشد
سینا با میله آهنی بر سر یحیا می‌کوبد
خون بر کف خیابان جاری‌ست
بیشتر جاری می‌شود
با سری که شکافته
یحیا نشان می‌دهد که هنوز زنده است
با حرکت ضعیف انگشتان یک‌دست

چه می‌کنی؟
با خود در اندیشه:
آیا به کمک یحیا بشتابم
من که زورم به سینا نمی‌رسد
به او برسد
به هیاکله پیرامونی‌اش نمی‌رسد
این‌ها دار و دسته‌اند
یکی دو نفر که نیستند
چه کنم؟

حتی اگر یحیا مقصر بوده
خطایی هم کرده باشد
اصلاً او دعوا را شروع
این که نمی‌شود
این‌طور زجر دادن و این‌طور نفس را گرفتن
این‌طور انسانیت را زیر پا لگدمال کردن
سینا روی سینه یحیا بالا و پایین می‌پرد
صداهایی می‌آید
یک‌یک استخوان‌های نازک سینه است که می‌شکند

من چه کنم؟
آیا حرف بزنم با سینا؟
به حرفم گوش می‌دهد؟
سؤال که پرسیدم بی‌ربط گفت:
- به تو ربطی ندارد.
پاسخش خیلی ساده:
- زورم می‌رسد، می‌زنم، دلم می‌خواهد!

من این وسط چه باید کنم؟
هیچ کمکی هم نیست
آدم دیگری هم اصلاً نیست
فریادرسی
چه کنم؟
بایستم و تماشا
فرصتی که یحیا را نابود کند؟!
بکشد و بی‌جان نماید؟
البته که زیاد هم تا آخر نمانده
جان یحیا
همه را ستانده
چه کنم؟
چه کاری از من ساخته است؟

مسئله این است
قضیه قضیه ساده‌ای‌ست
خیلی پیچیده و دشوار نیست
فهمش هم آسان
از آن‌چیزهایی که تصوّرش تصدیق می‌آورد

تصمیم آدم‌ها تفاوت می‌کند؛
آدم خوب باشد یا خودخواه
خوب باشد می‌رود سمت یحیا
خودخواه می‌رود پی کار خود
انگار نه انگار
اصلاً چیزی ندیده است
خوب اما نمی‌رود
آدم خوب دست و پای سینا را می‌گیرد
به یحیا کمک می‌کند
حتی اگر بداند حریف ِ زور سینا نیست
حتی اگر بداند دار و دسته دارد
حتی اگر از قلچماق‌ها بترسد
جان خود را فدای آزادی می‌کند
فدای انصاف
فدای عدالت
فدای مبارزه با ظلم:
شاید سینا مرا هم بزند
ولی ضربه‌ای از یحیا می‌کاهد
هر ضربه‌ای که بر بدن من فرود آید
بگذار تا من هم شریک درد یحیا باشم
اگر بناست بمیرد
بگذار با هم بمیریم
تا نشانی از من باقی بماند
میراثی ماندگار
ارزشی جاودان
تا خوبی از بین نرود
خوبی باید بماند
حتی اگر همه مردم دنیا بد شوند!

قضیه غزه و اسرائیل این است
قضیه فلسطین
قضیه روشن است
هذه قضیة
قضیه‌ای که باید تمام شود
اگر قرار است فلسطین بمیرد
اگر قرار است اسرائیل پیروز شود
پیروزی شرارت
پیروزی بدی‌ها
چرا ایرانی زنده باشد؟!
«ایرانی» زنده باشد و «خوبی» بمیرد؟!
ارزش انسان چیست؟
به زنده بودن؟
یا به مدافع حق مظلوم بودن؟
به انسان بودن
مگر «انسان» همین نیست

خوبی مرده است
اگر فلسطین بمیرد
زیر ظلم و ستم جهانیان
انسان مرده است
«انسان» بمیرد؟
یا ایرانی؟
ایرانی زنده باشد و انسانیت بمیرد؟!
این شرف دارد؟
این زندگی شرف دارد؟
این زندگی شرافتمندانه است؟

زنده بمانی و انسان نباشی
خنزیر و قرده هستی
بلکه کمتر
بود و نبود تو فرقی ندارد
اگر انسانیت بمیرد

بگذار انسانیت بماند
حتی اگر ایران بمیرد
این ایران «شرف» دارد
ایران باشرف چنین ایرانی‌ست
«ایرانی» که خود را فدای «شرف انسانیّت» کند
من چنین ایرانی هستم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 16 - خواص 18 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی + چهارشنبه 04 خرداد 21 - 4:13 عصر

چرا باید جدا باشد
سخت است خب
یک فونت برای متن
یک فونت دیگر برای دعاها
تازه یک فونت هم نمی‌شود
بعضی دعاها در یک فونت
دعاهای خاص شیعه و انقلاب یک فونت دیگر
بعد وقتی فایل را در دستگاه دیگری باز کنی
چند فونت باید نصب کنی؟!



شش فونت را ویرایش کردم
علائم را بردم داخل فونت متن
خیلی راحت شد
علائمی که معمولاً استفاده می‌شود

از این‌جا دانلود کنید:
LotusYA-Regular.ttf
LotusYA-Bold.ttf
ZarYA-Regular.ttf
ZarYA-Bold.ttf
VazirYA-Regular.ttf
VahidYA-Regular.ttf

این نمونه متن است:



[تصویر بزرگ]

تازه می‌توان «تصحیح خودکار» هم به‌کار بست
در Word
تا وقتی مثلاً بنویسی مدظله
تبدیل کند به علامت اختصاصی آن
به‌صورت خودکار
در بخش AutoCorrect



با تشکر از سازندگان فونت‌های اصلی
من فقط 9 کاراکتر آن‌ها را تعویض کردم
استفاده کنید
و دعایم کنید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
سه دشمن + چهارشنبه 04 خرداد 14 - 7:13 صبح

اول کسانی هستند که انکار می‌کنند
وقتی حرف تازه‌ای می‌آورد
حرفی فراموش‌شده شاید
یک ایدئولوژی متفاوت
هر پیامی مخالفانی آشکار دارد
گروهی که نمی‌خواهند
می‌خواهند گذشته بماند
هر چه که هست
گروه محافظه‌کاران
این گروه کافرانند
هر پیام‌آوری نخست با کافران روبه‌روست
قاسطین ستمکار

بعد از پیروزی تمام نمی‌شود
به حکومت که می‌رسد
عمومی که شد
پیام را پذیرفتند
همه که نه
اکثر مردمی که عقل دارند و ایمان
پنهان‌کار می‌شوند
کسانی که باور ندارند
منافعی دارند
ظاهرسازی می‌کنند
منافق می‌شوند
این‌ها از قبلی‌ها خطرناک‌تر
مردم‌فریب هم
در بزنگاه خیانت می‌کنند
ناکثین پیمان‌شکن

فتنه‌ها این‌ها را که پاک کرد
رسوا نمود
کفرشان آشکار شد
جامعه طرد کرد
منافق را می‌پذیرد
جامعه مؤمن
تا وقتی نشناسد
بشناسد کافر می‌شود
بیرون می‌کند
حالا دشمن سوم خود را نشان می‌دهد
آخرین سنگر شیطان
دشمنی که خودش هم نمی‌داند
جاهل است
جاهلی که پیام را درک نکرده
اشتباه فهمیده
اما غرور و تکبّر نگذاشته
این‌ها متنسّکند اما جاهل
عبادت می‌کنند و ایمان دارند
کافر نیستند و نفاق ندارند
اما فهم ندارند
هوای نفس امر را بر آنان مشتبه کرده
گمراه شده
بر گمراهی متأسفانه مصرّ
مارقین ضدحاکمیت را می‌سازند
به خاطر نهضت به نهضت حمله می‌کنند
به خاطر دین سر دین را می‌شکنند
به خاطر حفظ انقلاب تبر به تنه انقلاب می‌زنند
تیشه به ریشه انقلابی‌گری
بدنام می‌سازند
کافر و منافق را خوشحال می‌کنند
عمل‌شان می‌ریزد در جیب دشمن
نهضت را دشمن‌شاد کرده
در جبهه آن‌ها عمل می‌کنند
شهری که تبر شده برای شهر، همکار مافیاست

اولی اصلاً باور ندارد؛ نه در ظاهر و نه در باطن
دومی ظاهراً ایمان می‌آورد؛ در باطن نه
سومی باور دارد، عمیق هم؛ اما عمل ندارد
عمل او در مخالفت است
معترض است که چرا پیام‌آور از پیام عدول کرده
چرا انقلابی به شعار انقلاب عمل نکرده
چرا نهضت دیگر در مسیر نهضت نیست
این‌ها چیزهایی را نمی‌بینند که پیامبر می‌بیند
امام می‌بیند
رهبر می‌بیند
آن‌ها نمی‌بینند و درک نمی‌کنند
پس اعتراض می‌کنند
قیام می‌کنند
به نام انقلاب در جلوی انقلاب می‌ایستند

امام خمینی (ره) درباره‌شان نوشت:
«دیروز مقدس‌نما‌‌های بی‌شعور می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‌گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‌اند!
تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از این‌که در گوشه‌ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‌دهد، فریاد وا اسلاما سر می‌دهند!
دیروز حجتیه‌ای‌‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه‌ی مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه‌ی شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند!
ولایتی‌‌‌های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و ط‌هارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند!
راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام‌‌ها و حرام کردن حلال‌‌ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می‌شود؟
از آدم‌‌‌های لامذهب یا از مقدس‌نما‌‌های متحجر و بی‌شعور؟
فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌‌ها و کنایه‌‌ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟
عوام یا خواص؟
خواص از چه گروهی؟
از به ظاهر معممین یا غیر آن؟
بگذریم که حرف بسیار است.
همه این‌ها نتیجه‌ی نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»
(منشور روحانیت، 1367/12/3)

امروز دشمن واقعی انقلاب این‌ها هستند
از هر دو قبلی هم خطرناک‌تر!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 23 - دشمن 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - سه دشمن - حاکم فقط فقیه است - 
حاکم فقط فقیه است + دوشنبه 04 خرداد 12 - 7:46 صبح

امام صادق (ع): «المُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى الناسِ، وَ الْعُلَماءُ حُکّامٌ عَلَى المُلُوکِ»
پادشاهان حاکم بر مردمند، عالمان حاکم بر پادشاهان‌
(بحار الأنوار، ج1، ص183)

و امام خمینی (رحمةالله‌علیه) چنین فرمود:
«[بر اساس حدیث فوق] مسلم است که الفقهاءُ حکّام على السلاطین. سلاطین اگر تابع اسلام باشند، باید به تبعیت فقها در آیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند. در این صورت حکام حقیقى همان فقها هستند؛ پس بایستى حاکمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد؛ نه به کسانى که به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند.»
(ولایت فقیه، ج1، ص49)

حکومت لازم و ضروری است، با این استدلال:
«اکنون که دوران غیبت امام (ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتى اسلام باقى بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم مى‌آید. عقل هم به ما حکم مى‌کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیرى کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصى که مى‌خواهند به شما تجاوز کنند براى دفاع آماده باشید. براى جلوگیرى از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایى و اجرایى لازم است. چون این امور به خودى خود صورت نمى‌گیرد، باید حکومت تشکیل داد»
(همان، ص50)

البته که حکومت هم حاکم می‌خواهد:
«اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمى‌خواهیم؟ اسلام فقط براى دویست سال بود؟ یا این که اسلام تکلیف را معین کرده است، ولى تکلیف حکومتى نداریم؟ معناى نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بى‌حالى دست روى دست بگذاریم که هر کارى مى‌خواهند بکنند. و ما اگر کارهاى آنها را امضا نکنیم، رد نمى‌کنیم. آیا باید این طور باشد؟ یا این که حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینى را براى حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود، براى بعد از غیبت هم قرار داده است؛ علم به قانون و عدالت»
(همان)

حاکم ولی فقیه است:

«اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا مى‌باشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند»
(همان)

وظایف فقیه:
«به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیا (ع) تنها مسأله گویى و بیان احکام نیست. این طور نیست که مثلًا مسائل و احکام از طریق وحى به رسول اکرم (ص) رسیده باشد و آن حضرت و حضرت امیر المؤمنین و سایر ائمه (ع) مسأله گوهایى باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانت براى مردم نقل کنند؛ و آنان نیز این امانت را به فقها واگذار کرده باشند تا مسائلى را که از انبیا گرفته‌اند بدون خیانت به مردم برسانند، و معناى الفقهاء امناء الرسل این باشد که فقها در مسأله گفتن امین باشند. در حقیقت، مهمترین وظیفه انبیا (ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعى از طریق اجراى قوانین و احکام است، که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهى ملازمه دارد»
(همان، ص70)

دلیل قرآنی:
«چنانکه این معنى از آیه شریفه به وضوح پیداست‌ «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسطِ.» (حدید:25) هدف بعثتها، به طور کلى، این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعى عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این با تشکیل حکومت و اجراى احکام امکان پذیر است. خواه نبى خود موفق به تشکیل حکومت شود، مانند رسول اکرم (ص)، و خواه پیروانش پس از وى توفیق تشکیل حکومت و برقرارى نظام عادلانه اجتماعى را پیدا کنند»
(همان)

و در نهایت:
«فقها در اجراى قوانین و فرماندهى سپاه و اداره جامعه و دفاع از کشور و دادرسى و قضاوت مورد اعتماد پیامبرند. بنا بر این، الفقهاء أمناء الرسل یعنى کلیه امورى که به عهده پیغمبران است، فقهاى عادل موظف و مأمور انجام آن‌اند»
(همان، ص72)

«چون حکومت اسلام حکومت قانون است، قانون شناسان، و از آن بالاتر دین شناسان، یعنى فقها، باید متصدى آن باشند. ایشان هستند که بر تمام امور اجرایى و ادارى و برنامه‌ریزى کشور مراقبت دارند. فقها در اجراى احکام الهى امین هستند. در اخذ مالیات، حفظ مرزها، اجراى حدود امینند. نباید بگذارند قوانین اسلام معطل بماند، یا در اجراى آن کم و زیاد شود»
(همان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 23 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2   3   4   5   >>   >

سه شنبه 04 تیر 10

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فیلم دشمن فاصله طبقاتی ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X