بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را به هدایت رهنمون شود، تقوا نصیبت کند و از پیروی هوای نفس بازت دارد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فیس و افاده اولین + جمعه 91 مرداد 20 - 12:0 عصر

فیس و افاده‌ها
همیشه مال ِ فرزند اول است
بهترین پستونک‌ها
جغجغه‌های عجیب و غریب
انواع و اقسام پیشبند‌ها
وسایلی که هرگز تصوّرش نیز برای فرزندان بعدی ممکن نیست
چه برسد به استفاده‌اش!
فرزند اول
حتی برای بیرون آوردن تراوشات بینی خود
ابزار مخصوص دارد!
و خیلی چیزهای دیگر...
یک سیسمونی مفصّل...

اما فرزند دوم بسیار کمتر
به سومی که می‌رسد...
خودش بزرگ می‌شود
هیچ ادا و اطواری ندارد وسایل نگهداری‌اش!
نگهداری هم ساده‌تر می‌شود
اساساً «هوس فرزندداری» می‌خوابد انگار!

این را امروز توجه کردم
وقتی پسر کوچکم غذا را روی لباسش ریخت
و من به سادگی
با یک دستمال آن را تمیز کردم
دفعتاً یادم افتاد
چه فیس و افاده‌هایی برای فرزند اول داشتم
بدون پیش‌بند اصلاً غذا نباید می‌خورد...
وقتی کوچک بود و
غذا خوردن استقلالی را
پله‌پله تجربه می‌کرد!

به زندگی خود هم نگاه کنیم
جز این نیست
همه تشریفات زندگی ما چنین است
فقط ادا و اطوار است
اصلاً کارآمدی مهمی ندارند
فقط تصوّر می‌کنیم
- فقط تصوّر -
که در زندگی بدان‌ها نیاز داریم
خیلی‌ها را می‌شود دور ریخت
خیلی‌ها را می‌شود نخرید
خیلی‌ها را حتی می‌شود تولید نکرد
خیلی‌ها را می‌شود

برای همیشه از تاریخ زندگی بشر پاک کرد...

استفاده از تجمّلات زندگی
و اصطلاحاً «فضول ِ معاش»
فقط یک «هوس کودکانه» است
مثل همان هوسی که برای اولین فرزند داریم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
به من ربطی ندارد! + پنج شنبه 91 مرداد 19 - 7:32 عصر

ناخن‌هایم را با قیچی می‌گیرم
تماشا می‌کند
می‌پرسم: می‌خواهی ناخن‌های تو را هم با قیچی بگیرم؟
می‌گوید: نه! دستم را می‌بـُرد!
لبخند می‌زنم و می‌گویم: نگران نباش، بابا بلد است چطور بگیرد که نبُرد.
جواب دندان‌شکنی می‌دهد:
«اگر بـُرید به من هیچ ربطی نداره‌ها...»

کودک است
و نمی‌فهمد اگر ببـُرد
خودش باید درد بکشد
اگر به او ربط ندارد
به که دارد؟!

گناه که می‌کنیم
خودمان را داریم نابود می‌کنیم
ولی چه کودکانه...
می‌گوییم: به ما چه ربطی دارد...؟ چرا حرام است؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
راه حل ساده کودکانه + چهارشنبه 91 مرداد 18 - 12:18 عصر

ماشین‌هایش را چیده‌ام کنار هم
با ماشین بزرگ‌تر
از دور می‌زنم

و او می‌خواهد بزند
ماشین را هل می‌دهد و رها می‌کند
از فاصله دو متری
به ماشین‌های کنار هم چیده شده اما اصابت نکرد

راه حلی پیدا می‌کند
ماشین بزرگ را بر می‌دارد
به فاصله بیست سانتی‌متری می‌برد
ماشین را هل می‌دهد
ماشین بزرگ به ماشین‌های کنار هم چیده شده برخورد کرد
شادی می‌کند
خود را برنده مسابقه می‌داند
و اصلاً احساس نمی‌کند تقلّب کرده است!

جرا؟!
زیرا او یک کودک است
و رفتارهایش
از الگوریتم‌های بسیار ساده‌ای تبعیت می‌کند
و درک اندکی دارد!

رفتار بعضی آدم‌ها هم این‌گونه است...
وقتی خیانت و تقلّب می‌کنند
و خیال می‌کنند
- فقط خیال می‌کنند -
برنده شده‌اند!
چه بچه‌گانه...!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فردگرایی و تجرّد؛ آینده جامعه + شنبه 91 مرداد 14 - 2:57 عصر

تماس‌های زیادی با من گرفته می‌شود
در سال‌های اخیر
پیغام‌ها و پیامک‌ها
در موارد کثیری
دخترانی که پسران مؤمن برای ازدواج می‌جویند!

ابتدا تلاش می‌کردم،
در معرفی دوستان مجرّدی که می‌شناختم
البته
وقتی تماس تلفنی است
چگونه می‌توان اعتماد نمود
و چگونه می‌توان تناسبات را بررسی کرد
چگونه می‌توان معرفی درستی داشت
ولی
در هر صورت معرفی‌هایی صورت گرفت
اگر چه ثمره‌ای برای تماس‌گیرندگان حاصل نشد

چند وقت پیش امّا
تماسی از شهرستانی
دختری که چونان دیگران
پسری مؤمن برای ازدواج مطالبه کرد
و مرا به عنوان فردی معتمد
که معرّف باشم

در جواب ماندم این‌بار
سن دختر کم بود
فرد مناسبی نیافتم
و هر چه پاسخ سربالا می‌دادم
که در چنته ندارم
آن‌چه شما را شاید
دست بردار نبود که نبود!
تصمیم گرفتم از دوستی کارشناس سراغ بگیرم
راه حلی بپرسم و ببینم این جامعه را چه می‌شود
چرا این‌قدر تماس‌های دختران برای یافتن شوهر مناسب
پسری که مؤمن باشد و چشم و دل پاک
زیاد شده است
آن هم در این سال‌های اخیر

مشاور خانواده است
روانشناس
برای بهزیستی کار می‌کند
و چند مرکز و مؤسسه دیگر
آن‌قدر پاسخ به پرسش‌های دختران و پسران داده
در مقوله ازدواج
مثل یک انبار باروت می‌ماند
کافیست باء بسم‌الله را بگویی
اطلاعات بسیار زیادی را بر سرت می‌کوبد
بدون نفس کشیدن و یک‌سره
بخشی از دوران طلبگی را رفاقت داشتیم
بسیار نزدیک و همکار
رفاقت را بهانه ارتباط قرار دادم
تماس گرفتم و راهنمایی خواستم

«تمایل پسرها برای ازدواج به شدّت کاهش یافته
بحران ِ یافتن شوهر برای دختران است»
این جمله را گفت و هزار مطلب در حاشیه آن
بمبی بود که در سرم ترکید
حقایقی را از بررسی‌های خود بیان کرد
راز تلفن‌های زیادی
که او نیز در مراکز مشاوره‌ای که با آن‌ها همکاری داشت
هر روزه و هر ساعت پاسخ می‌داد
«شوهر پیدا نمی‌شود!»

باقی قضیه را خود در ذهنم ترسیم کردم
وقتی مقاله‌هایی را در اینترنت دیدم
و مصاحبه‌هایی
دخترانی که تجرّد اختیاری طلب می‌کردند

روزی که توقّع دختران بالا رفت
و زندگی بر مردان ِ زن‌دار دشوار گشت
و هزینه و مخارج دختران
سرسام‌آور شد
از هزار تجمّل و زیاده‌خواهی که بر فرهنگ زن‌داری چیرگی یافت
دادگاه‌ها که حق را به زن‌ها دادند
و کفه ترازو را به سمت آنان چرباندند
قوانینی بشری که خود را از قوانین الهی برتر پنداشتند
انسانی که گمان کرد صلاح جامعه را از خدایش بهتر می‌شناسد
از همان ایام
انتظار چنین روزی را می‌شد داشت
پسرها دارند عقب می‌کشند
پسرها راه‌های میان‌بری یافته‌اند
و اگر این روند ادامه پیدا کند
دختران جامعه ما که کوتاه نخواهند آمد
از حقوقی که تصوّر می‌کنند ازدواج برای آنان به ارمغان می‌آورد
بر سرسختی خود که باقی بمانند
که به نظر می‌رسد همه‌شان می‌مانند
به زودی گپ و شکافی بزرگ
آمار ازدواج را خواهد شکست
بین پسران و دختران

و در آن روز
تصوّر می‌کنم
با موجی از دختران و پسرانی مواجه خواهیم شد
که تجرّد را به جای تأهل برمی‌گزینند!
و این یک آسیب اجتماعی بزرگ به نظر می‌رسد، در انتظار ما...!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
برنامه نویسی تربیت کودک + یکشنبه 91 مرداد 8 - 10:3 صبح

به نظرم تفاوتی با برنامه‌نویسی ندارد
بلکه بسی دشوارتر
اگر برنامه‌نویسی رقومی است و دیجیتال
و تمام کدها
اسمبلی اگر دیده باشی
می‌دانی در زبان ماشین همه چیز دو وضعیت بیشتر ندارد
اما کودک آنالوگ است
برنامه‌نویسی آن نیز الگوریتم‌های پیچیده‌تری دارد

تربیت مانند برنامه‌نویسی است
وقتی فرزند قهر می‌کند
وقتی جیغ می‌کشد
وقتی نسبت به یک رفتار عکس‌العمل منفی نشان می‌دهد
یا نسبت به رفتار دیگر مثبت
بر اساس الگوریتم‌های بسیار ساده‌ای کار می‌کند
کافیست دقت نمایی
وقتی این الگوریتم‌ها را یافتی
انگار زبان برنامه‌نویسی کودک را یاد گرفته‌ای
خیلی با هم فرق نمی‌کنند بچه‌ها
الگوریتم‌های یادگیری‌شان بسیار مشابه است
خیلی‌هایش هم بر اساس همان قصه «بازتاب شرطی» عمل می‌کند
هنوز آن‌قدر عقل
و اختیار
ندارند که پیچیده عمل کنند

حالا وقتی الگوریتم‌های رفتاری آنان را یادگرفتی
تازه «زبان برنامه‌نویسی کودک» دستت آمده
باید شروع کنی به کدنویسی
کد نوشتن برای تغییر رفتار

بعضی خصلت‌های بد هست که همه کودکان دارند
خودخواهی
حس مالکیت شدید همراه با بخل
احساس شخصیت کاذب برای خود و عدم پذیرش حرف دیگران
و از این قبیل چیزها

بعضی خصلت‌های بد هم مخصوص هر کودک است
یعنی
از اول که به دنیا می‌آیند بدی‌هایی را در ذات خود دارند
مثلاً یک کودک کثیف است
یعنی اصلاً از چرب و چیلی بودن و لجن‌بازی بدش نمی‌آید
احساس ناراحتی نمی‌کند انگار
لذت هم حتی می‌برد
اما یک کودک دستش به خاک بخورد
جیغش در می‌آید که باید دستم را بشورم

اول فکر می‌کردم این‌ها مربوط به تربیت‌های اولیه است
ولی الأن تصور می‌کنم
چیزی نیست که به تربیت مربوط باشد
از یک جای دیگر می‌آید
نمی‌دانم ژنتیک است یا چیز دیگر
شاید مربوط به روحی باشد که در این کودک خاص دمیده‌اند
که: سعید در بطن امّش سعید است...
در هر صورت
خصلت‌های بدی داریم که با کودک به این دنیا می‌آیند

حالا
نقش تربیت پدرانه و مادرانه من چیست؟!
من در حال برنامه‌نویسی کودکان خود هستم
خصلت‌های بد عمومی را تغییر می‌دهم
یک‌سان بین همه‌شان
جیغ‌شان را قطع کرده‌ام
گریه‌شان را کنترل کرده‌ام
دعوای سر مالکیت را تا حدّ زیادی رفع کرده‌ام
عدم پذیرش حرف بزرگ‌ترها را
حرص و ولع موقع خوردن را کنار گذاشته‌اند

و در مرحله‌ای موازی
تلاش برای تغییر خصلت‌های خاص
آن ویژگی‌های بدی که هر کدام برای خود دارد
مثلاً یکی‌شان زیاد قهر می‌کند
یکی‌شان زیادتر از بقیه ناله می‌زند
(نوعی صدای ناهنجار که نه جیغ است و نه گریه
وقتی که چیزی می‌خواهد، صدای خود را به طرز ناراحت‌کننده‌ای نازک می‌کند
معمولاً هم همراه با کوبیدن پا به زمین است!)
یکی هم اصرار دارد جلوی حرف دیگران بایستد و قبول نکند
این‌ها برنامه‌نویسی‌های خاص نیاز دارند

برنامه‌نویسی یعنی چی برای کودک؟
یعنی من بر اساس الگوریتم‌هایی که یاد گرفته‌ام
رفتاری را به خورد کودک می‌دهم
به مثابه یک ماشین
که خروجی مورد نظرم را به دست آورم
همین کار را در مهندسی اجتماعی
(البته به دانشمندان علوم اجتماعی ِ مخالف مکتب پوزیتویسم بر نخورد!)
بر روی جوامع مدعی هستند که انجام می‌دهند

روی کودک بسیار ساده‌تر است
چون الگوریتم‌های رفتاری او بسیار ساده است
دقیقاً می‌دانم:
«اگر الف آن‌گاه ب»
به همین سادگی!
قطعیت بسیار بالایی دارد وقتی از الگوریتم‌های کودک استفاده می‌کنی!
انگار واقعاً یک ماشین است.

نگویند این تحقیر انسانیت است
که کودک تا پیش از بلوغ
هنوز داخل مفهوم تکلیف نیست
که اختیار او در حدّی باشد
که رفتار او دائرمدار خیر و شر تلقّی گردد
تا کنترل رفتارش نوعی کار خبیثانه محسوب شود! :)
البته داروینی هم فکر نکنید
(که کودک را در حدّ حیوان بپنداریم!)

از تربیت نرم‌افزاری کودکانم بسیار لذت می‌برم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
ملاطفتهای شگفت! + پنج شنبه 91 مرداد 5 - 7:0 صبح

- انگار یهو جوّ عوض شد؟
دقیقاً از همین‌جا
لحن پیامک‌ها تغییر کرده است ناگهان
ملاطفت عجیبی در کلام دیده می‌شود!
«دروغ است، در ملاطفت‌ها هم جانب احتیاط را رعایت کرده است»

راست می‌گفت
حق با زوج بود
زوجه به شدت خودشیفته است
چطور می شود ابراز محبّت و ملاطفت کند
چیزی که از یک انسان خودشیفته سر نمی‌زند!
لذا قضیه را به شدت پیچانده
مسیر را باز هم گردوغباری کرده
تا از آب گل‌آلود ماهی بگیرد
استدلال زوج این بود:
«تمام ملاطفت‌ها را در قالب ترانه‌های کوچه‌بازاری نوشته است
همین چیزهایی که یگانه و چاووشی و صادقی و این‌ها می‌خوانند!»

با هم در اینترنت گشتی زدیم
هر کدام از پیامک‌های ملاطفت‌آمیز زوجه را که سرچ کردیم
یکی از ترانه‌های بی‌محتوای بازاری نمایانده شد
«منو ببخش منو ببخش!همه چی تقصیر من بود،میخوام بیام ببینمت آخه چشات مال من بود! اگه بخوای نمیامو،چیزی ازت نمیخوامو،دلت بخواد میمرمو،فقط یه بار منو ببخش!»
یا این:
«اگه به تو نمیرسم این دیگه قسمت منه،نخواستم اینجوری بشه این از بخت بد منه!قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز،چه جور دلت اومد بری عاشق چشماتم هنوز!»
یا این:
«شایدفراموشت شدم،شاید دلت تنگه برام،شایدبیداری مثل من،بفکراون خاطره ها!»
حتی این:
«میشکنی یه روزتوهم زیر صلابت این سکوت، میشی آشنابااین کنج غریب بی کسی، جایی که به گریه لحظه به لحظه میرسی! جایی که به گریه لحظه به لحظه میرسی!»

- چرا این‌گونه است؟!
«متمشّی نمی‌شود
درست مثل قصد قربت برای نماز
که اگر کسی با خدا سر جنگ داشته باشد
و کافر
می‌گویند از او متمشّی نمی‌شود قصد قربت
که برای نزدیک شدن به خدا
و جلب نظر رحمت الهی نماز بخواند
این‌جا هم همین است
انسان خودشیفته نمی‌تواند عذرخواهی کند»

- قبلاً ولی گفته بودی چند نوبت در زندگی
عذرخواهی کرده بود
«همیشه با همین طفره‌رفتن‌ها بوده
مطلب را می‌پیچانده است
مثلاً روی کاغذ می‌نوشته عذرخواهی‌اش را
و بیشتر در قالب عباراتی که صریح نباشد»

- از چه چیز می‌ترسد؟!
«دقیقاً از خود عذرخواهی!»

آری چنین است
انسانی که گرفتار خودبرتربینی ناشی از بیماری نارسیسیسم باشد
نمی‌تواند عذرخواهی کند
دقیقاً از همین عذرخواهی کردن می‌ترسد
که شأنش را پایین بیاورد
و مبادا شیشه نازک تکبّرش را بشکند
وقتی این تکبّر یک حباب تخیّلی بیش نیست!
«به مادرم گفته بود اگر عذرخواهی کنم بعداً که برگردم به زندگی، شوهرم سوارم میشه!»

کاملاً روشن است که نگاه پستی به زندگی داشته زوجه
که مساوات در آن جایی ندارد
و همه چیز باید زن باشد
و مرد جز یک حمّال خدمتگزار
هیچ هویّت دیگری نباید داشته باشد!
عجب نگاه حقیرانه‌ای...!

مطلب مرتبط:
 این همه پیامک!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
چه اشتباهی؟! + یکشنبه 91 مرداد 1 - 8:0 صبح

- حالا اشتباهش را توانستی به او بفهمانی؟
«تلاش خود را کردم
اما چه کنم
وقتی نمی‌خواهد بفهمد؟!»

با یک «نه» آغاز کرده گفتگو را
وقتی تحلیل غلط را از زوجه سابقه دریافت کرده
زوجه در پیامک
انگار که زن پست‌تر از مرد باشد
سعی داشت بگوید که در زندگی به مساوات رفتار کرده
و این اشتباه زندگی او بوده
که کار را به طلاق کشانده است

«اساساً مشکل همین بود!»
زوج اصرار داشت که مشکل همین بود
همین که زن به مساوات فکر نمی‌کرد
«اگر بر طریق مواسات و عدالت می‌رفت که مشکلی نداشتیم!»
- چطور مگه؟
«هر هفته پنجشنبه‌ها خانه پدرش بود
9 صبح می‌رفت آن‌جا
و 11 شب باز می‌گشت
هر روز تا ساعت 11 ظهر خواب بود
خانه را کارگر هر ماه می‌آمد و جارو می‌کرد و تمیز
شب هم که خسته بود و زود می‌خوابید!»

زوج می‌گوید که در این زندگی مساوات نبود
اگر زن و مرد باید مشارکت داشته باشند
اگر باید سهم مساوی داشته باشند
اگر مرد روزی هفت ساعت کار می‌کند که نهاد خانواده را حفظ کند
نباید زن هم پشتیبان او باشد
و مدیریت خانه را به بهترین نحو انجام دهد
«نمی‌گویم زن باید کار خانه را انجام دهد
ولی نباید حداقل، تمکین از شوهر داشته باشد
تا او را در این جهاد سخت که حفظ و تأمین زندگی است
یاری کرده باشد»

از این بابت می‌گفت
که اگر تلاش مرد برای تأمین مخارج خانواده «جهاد» محسوب شده در روایات
بر همین طریق مساوات است
که «خوب شوهرداری» کردن هم
برای زن «جهاد» توصیف شده است!

«زن بر طریق مساوات عمل نمی‌کرد
خودبرتربینی عجیبی داشت
توقع داشت پادشاهی کند و مرد در خدمت او باشد»

زوج مثال قدرتمندی بر ادعای خود داشت:
«بعد از هر بار زایمان
به مدت یک‌ماه استراحت می‌کرد
و تمام کارهایش را خودم انجام می‌دادم
البته مادر و خواهرم هم می‌آمدند که کارهای بچه‌ها و منزل را بر عهده بگیرند
مثل پروانه دورش
حتی غذا در دهانش می‌گذاشتم
از آن بالاتر...
برای قضاء حاجت
هر روز هم که باید حمام می‌بردم
که بخیه‌های سزارین زود خوب شود»

- خب چه شد؟
«تمام این‌ها را وظیفه من تلقّی می‌کرد»
زوجه با کمال بی‌انصافی و لامروّتی در دادگاه می‌گفت:
«اگر این کارها را هم نمی‌کرد که دیگر خیلی نامرد بود، وظیفه‌اش بود!»

گفتم‌: برادر
این است که گفته‌اند
در برابر متکبّر نباید به تواضع رفتار کرد
او را به اشتباه انداخته است همین رفتار متواضعانه تو
هر چه خدمت به متکبّر کنی
او را در اخلاق انحرافی خود بیشتر رمانده‌ای
تو به تکبّر او یاری رسانده
و به سوی جبّاریت سوق داده‌ای
وای بر انسانی که خود را برتر ببیند
و نتواند برابری‌اش با سایرین را ادراک کند!

مطلب مرتبط:
این همه پیامک!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
شرمنده کارهای پسرم هستم! + پنج شنبه 91 تیر 29 - 6:2 صبح

نمی‌دانم چه بگویم
وقتی این کارها را از پسرم می‌بینم
آدم را شرمنده می‌کند این‌گونه اعمال
به حدّی که
اصلاً نمی‌داند چه باید بگوید
و چگونه برخورد کند

چند بار پیش آمده
ناگهان دستم را می‌گیرد
پشت سر هم
چندبار می‌بوسد
بر صورتش می‌گذارد
و به چشم‌هایم زل می‌زند و می‌گوید:
دوستت دارم بابا
خیلی دوستت دارم بابا

این جمله را چندبار تکرار می‌کند
و باز هم دستم را می‌بوسد

نمی‌دانم باید چه کنم
تنها کاری که می‌توانم
صورتشم را می‌بوسم
به چهره خندانش لبخند می‌زنم
دست نوازش بر سرش می‌کشم
و افتخار می‌کنم پسر ارشدم این‌قدر پدرش را دوست دارد

و گمان می‌کنم نزد خود
که خداوند دعایم را مستجاب کرده است
وقتی که نام «سیداحمد» را برایش برگزیدم
که خواستم چون فرزند امام (ره) باشد
و چنین است
مهربان و خدوم!

و همچنان این کارهای او
مرا شرمنده می‌کند!
از خدا توفیق طلب می‌کنم
که با رفتار خود
این اخلاق پاک را خراب نکنم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
تشخیص نادرست + پنج شنبه 91 تیر 29 - 5:32 صبح

«هر چه بدبختی است
مال ِ همین تفکر نادرست پدرزن است!»

گفتم: چطور؟
گفت: «بر اساس یک انحراف فکری
هر چیزی را تلاش می‌کند تحلیل نماید
تحلیل‌هایی که به جواب‌های نادرست می‌رسد
و کار دست اطرافیان و خودش می‌دهد»

بحث درباره تحلیلی بود که زوجه از مشکل خود داشت
جایی که زوجه نوشته بود:
«به نظرم بزرگترین و اصلیترین مشکل ما این بود که من تحت ولایت شما نبودم! یعنی معنی ازدواج دائم رو پیاده نکردم!»

- ولی این جمله را چند جور می‌توان فهمید
چرا فکر می‌کنی غلط است؟
«به قرینه جملات بعدی!»
می‌گفت وقتی به پیامک‌های بعدی زوجه دقت کنی
متوجه عمق انحراف می‌شوی:
«امااشتباهم اینجابودکه متوجه نبودم تو مردبودی ومن زن!من خلقت درجه دوم خداهستم وشما درجه یک!»
و در توضیح بیشتر ادامه می‌دهد:
«باید همه تو میبودی و من...! تو حاکم میبودی و...!»
سه‌نقطه‌ها را زوجه خودش گذاشته بود
در پیامک‌های ارسالی برای زوج
به گمانش توانسته مشکل را بفهمد
مشکلی که کارش را به طلاق کشانده

- درست فهمیده بود؟
«این چه حرفی است که تو می‌زنی
قطعاً اشتباه است
کجای اسلام آمده که زن خلقت درجه دوم خداوند است؟
مگر ما یهودی هستیم؟!»

آری!
این از تعالیم تلمود است که انسان‌ها را دسته‌بندی می‌کند
درجه یک و درجه دو
بر اساس نژاد
و حقوق متعدد برای آنان قائل است
ولی در اسلام تمامی انسان‌ها برابرند
چه زن و چه مرد
ملاک برتری فقط تقواست!

زن هنوز هم گرفتار مغالطات پدرش است
بیچاره
تازه به اشتباهش که پی برده
باز هم با تحلیل‌های غلط
خود را به مسیر نادرست افکنده
و کج‌راهه را می‌پیماید

از این پیچک انحراف گفتم که باید ترسید
لرزید و حذر کرد
انحراف فکری وقتی غلبه کند بر اندیشه یک انسان
به هیچ استدلالی نمی‌توان قانع کرد
زیرا استدلال تنها در اذهان راست‌اندیش مؤثر است!

مطلب مرتبط:
 این همه پیامک!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
ناز ِ فرزندان من! + یکشنبه 91 تیر 25 - 4:57 صبح

پسر بزرگم از خواب که بیدار می‌شود
تندی به سمتم می‌آید
بعد از این‌که می‌گوید: دوستت دارم بابا!
با این مقدمه شروع می‌کند به حرف زدن:
بابا حرفامو بزنم بهت؟!
و بعد یک‌ریز حرف می‌زند
چقدر حرف دارد این پسر با بابایش :)

دخترم خودش را جلو می‌کشد
او بیشتر از این‌که بخواهد حرف بزند
دوست دارد در بغل بابا بیافتد
ولو شود و خودش را لوس کند! :)

اما پسر کوچکم فقط یک تکرارکننده است
هر حرفی که بزرگ‌ترها بزنند
برادر و خواهر بزرگ‌ترش
هر کاری که بکنند
او نیز تکرار می‌کند
می‌خواهد مثل آنان باشد :)

هر کودکی شکل خودش است
شخصیت خاصّ خودش را دارد
هیچ‌کدام تکرار دیگری نیستند
نه در اخلاق
و نه در رفتار
حتی در استعداد و توانمندی‌ها هم متفاوتند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   121   122   123   124   125   >>   >

سه شنبه 04 تیر 24

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X